_نمیدونم چرا حوصله ی نوشتن ندارم :// تقصیر خودمه ! کلی چالش شرکت کردم حوصله ی نوشتنشونو ندارم :///
_چرا من پستای مفید نمیزارم هیچ وقت !؟ الان این به چه کارتون میاد آخه XD
_وایی عشق کتاب ! اگه بدونی چقدر خوشحالم که برگشتی :")
_بچه ها من برای بیان خیلی نگرانم ! دارم یه وبلاگ تو بلاگفا درست میکنم برای اطمینان (درست کردم ولی حذف کردم چون بلد نبودم قالبشو درست کنم:/ شما بلدین؟ میشه کمک کنین؟)
_میدونید چقدره به دفتر خاطرات روزانم نرسیدم ؟ :( دلم براش تنگ شده ولی حوصله ی نوشتن ندارم :(
_آیسان کجایی؟(من نبود این دخترو حتی یه روز هم نمیتونم تحمل کنم !)
_جدیدا خیلی با مامان جونم وقت میگذرونم ! هر روز پلاسم خونشون XD
_خدایاااا پوسترای سولوی رزی اومدن ! خیلی خوشحالم !
دوازده مارس میاد ! یعنی بیست و دوم اسفند !
_مامان بابام نمیزارن تو اتاقم بخوابم باورتون میشه ! :| میگن سرده ! (آخه واقعا حقم نیست روتختم بخوابم؟)
_من عاشق لاود هاوسم اصن نمیشه کشید ازش بیرون ! الانم نماوا بروزش کرده بعد مدرسه میخوام برم ببینم !
_البته این درمورد انیمیشن تکنیسین های گلیچ هم صدق میکنه !
_بچه ها پست آهنگ های هفته رو ادامه بدم؟ آخه حس میکنم زیاد دوستش ندارید :(
_من واقعااا داداشمو دوست دارم (الان ممکنه بگید کیه که دوست نداشته باشه XD)
_استلا ! دلم برات تنگ شده ! عنوان پستمو اینجوری گذاشتم گفتم شاید بیای ببینی...منتظرت هستما ! ^^
_خب دیگه من برم به کلاسام برسم خداحافظ D:
آسمون با هر بار ابری شدن و باریدن بارون تمیز میشه. خوشحالم که هوای دل منم ابریه. چون قراره بارون بیاد و کلی از ناراحتی هایی که هوای دلم رو کثیف کردن از بین ببره.
یکی از اتفاقات زندگیتو که هیچوقت اتفاق نیفتاده و شاید هم نمی افته بنویس...
طوری بنویس که انگار افتاده...همین امروز،همین الان...